یکشنبه این هفته مصادف است با صدمین روز شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی که بامداد یکشنبه سیزدهم دیماه سال 98 به همراه ابومهدی المهندس و چند تن دیگر از همراهان ایرانی و عراقی خود، در اطراف فرودگاه بغداد با حمله تروریستی و بزدلانه آمریکاییها به شهادت رسید.
از آن روزی که آمریکاییها به خیال خود گمان میکردند با ترور سردار سلیمانی میتوانند نفوذ و قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران را مهار کرده و از بین ببرند، اتفاقاتی رخداده است که توجه به آنها ضروری است. در ادامه به برخی از این نکات میپردازیم؛
خلق یومالله
اولین نکته قابلتأمل به تأثیر داخلی شهادت سردار سلیمانی بازمیگردد. آمریکاییها بهقصد ضربه زدن و تضعیف ایران دست به این اقدام احمقانه زدند اما اثر داخلی آن کاملاً معکوس بود. تشییع دهها میلیونی شهید سلیمانی و اتمسفر اجتماعی حاصل از این شهادت، به رخدادی عجیب و بینظیر تبدیل شد که حتی غربیها نیز نتوانستند آن را کتمان کنند. این رخداد که بیشک میتوان آن را یومالله نامید، سرمایهگذاری چند دههای آمریکا را بر باد داد و ثابت کرد غاطبه ملت ایران برخلاف جوسازیها و جنجالها، نهتنها تمایلی به غرب و آمریکا ندارند، بلکه شیطان بزرگ را دشمن اصلی خود دانسته و از آن بیزار هستند. تشییع تاریخی شهید سلیمانی پس از تشییع امام راحل(ره) یکی از پرشکوهترین و پرجمعیتترین تشییعهای طول تاریخ است. برگزاری چنین مراسمی برای یک فرمانده نظامی، بیسابقه بوده و نشان میدهد شخصیت سردار سلیمانی را نمیتوان صرفاً در ابعاد نظامی و امنیتی خلاصه کرد که اگر چنین بود، این حجم از مردم با سلایق و علایق گوناگون و متنوع نمیتوانستند به او عشق بورزند و چون پروانه گرد شمع او جمع شوند.
انهدام اُبهت پوشالی آمریکا
دومین رخداد مهم این صد روز حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکا در عراق بود. این حمله با شلیک بیش از 10 موشک اتفاق افتاد. دولت ترامپ در ابتدای ماجرا مدعی شد این حمله هیچ تلفاتی نداشته و همهچیز خوب است! اما کمکم لب به اعتراف گشود و بهصورت پلکانی آمار تلفات خود را اعلام کرد. به گفته پنتاگون بیش از 100 نظامی آمریکایی در این حمله دچار آسیب مغزی شدند. برخی کارشناسان و تحلیلگران معتقدند پنتاگون تاکنون هم همه واقعیت را در این ماجرا نگفته است چراکه اعلام همه واقعیت، بیشازپیش دولت آمریکا را با سؤالات جدی مواجه خواهد کرد.
اما فارغ از میزان تلفات فیزیکی آمریکاییها در عین الاسد، آنچه اهمیت راهبردی دارد، در هم شکستن ابهت پوشالی آمریکاست. ارتش آمریکا طی بیش از نیمقرن گذشته هرگز بهطور آشکار و رسمی موردحمله نظامی یک کشور قرار نگرفته بود و اساساً شاید هیچ کشوری جرئت چنین اقدامی را نداشت؛ اما جمهوری اسلامی ایران با داشتن اعتمادبهنفس بالا و توان نظامی لازم، دست به چنین اقدامی زد. اقدامی که اگرچه رسانهها و مقامات غربی و آمریکایی میکوشند از کنار آن گذشته یا آن را کوچک کنند اما این تلاشها چیزی از اهمیت و تأثیرات استراتژیک ماجرا کم نمیکند.
تروری که نتیجه عکس داد
هدف اعلامی و ادعایی آمریکاییها از این ترور بزدلانه و ناجوانمردانه، ایجاد بازدارندگی مقابل ایران و محدود کردن فعالیتهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران و عقب راندن رزمندگان بدون مرز و باز شدن فضا برای طرحهای نظامی-امنیتی خود بود؛ اما آنچه در عمل رخ داد برعکس این اهداف بود.
در همین زمینه بهتازگی نشریه فارین پالیسی در گزارشی با عنوان «فقدان سردار سلیمانی، مشکلی برای ایران در سوریه ایجاد نکرده است» نوشت: «ایران پس از ترور ژنرال بلندپایه خود، استراتژی نظامی منطقهای خود را با موفقیت، دو برابر کرده است».
این نشریه آمریکایی در ادامه نوشت: «علاوه بر این، در میان مقامات و تحلیلگران آمریکایی این فرض وجود داشت که به دلیل انتشار «کرونا ویروس» و همهگیری آن در جهان، حاکمیت ایران نیز در موضع ضعف قرار گیرد و به دلیل ضربات سخت کرونا، رفتارش در سیاست خارجی تغییر کند؛ اما حتی کرونا نیز رفتار منطقهای ایران را تغییر نداد». فارین پالیسی تصریح کرد: «آمریکا امیدوار بود که ترور سردار سلیمانی، فعالیتهای ایران را در سوریه کندتر کند، اما نهتنها چنین اتفاقی رخ نداد، بلکه فعالیتهای ایران در سوریه 2 برابر شد».
انتقام ادامه دارد
انتقام خون شهید سلیمانی و همراهانش انتقامهای دنبالهداری خواهد بود و نه یک تکاقدام نقطهای. این انتقام صرفاً محدود به چند نظامی و یا صدمه به تجهیزات و پایگاههای دشمن نخواهد شد و مانند حمله تروریستی به مجلس و یا رژه نیروهای مسلح اهواز نیست که با یک عملیات موشکی و ضربه به مواضع تروریستها تسویهحساب کرده باشیم.
اینکه برخی تصور میکنند صرفاً ضربه به برخی پایگاههای نظامی آمریکا میتواند انتقامگیری کاملی باشد چندان دقیق نیست و صرف زدن یک پایگاه را نمیتوان انتقام حاج قاسم تلقی کرد. در روزهای گذشته رسانههای جهان از سردار سلیمانی با عنوان «دومین شخصیت قدرتمند ایران» یاد میکردند و آن را سرآغاز تحولات مهم و پیشبینینشده در منطقه دانستند، پس تقاص خون وی قابلتعریف کردن در یک پروژه نظامی نقطهای و محدود نیست بلکه یک فرآیند متشکل از انتقامهای پیدرپی خواهد بود. هرچند احتمال دارد ضربه به پایگاههای نظامی هم بهعنوان بخشی از این پروسه باشد.
انتقامهای متعدد و ضربات سنگین به مواضع آمریکاییها باید به یک نتیجه «راهبردی» منتهی شود. یکی از این نتایج راهبردی میتواند اخراج آمریکا از عراق و منطقه باشد.
سپهبد سلیمانی یک شخصیت فراملی و بینالمللی بود و نقش مؤثری در کمک به گروههای مقاومت در منطقه و جهان داشت؛ گروههایی که توانستند در ابعاد نظامی، سیاسی و ژئوپلیتیک به مزیت نسبی در مقابل مستکبران و حامیان آنها برسند و موقعیت خود را قدرتمندانه نشان بدهند. انصارالله یمن، حزبالله لبنان، حماس، جنبش جهاد اسلامی فلسطین، سپاه بدر عراق، حشدالشعبی عراق، شیعیان افغانستان و... بخشی از جبهه مقاومت اسلامی هستند.
این گروهها در این سالها مستقل از ایران به مبارزات خود ادامه میدهند و در ماجرای خونخواهی از حاج قاسم نیز منافع آمریکا و صهیونیستها را به خطر خواهند انداخت. آمریکا هم نمیتواند انتظار توصیهپذیری این گروهها از جانب ایران و یا کنترل آنها را داشته باشد؛ چراکه هویت و توان نظامی مستقلی از ایران دارند.
ارسال نظرات